اولین های رهام
افتادن ناف .... روز پنجم تولد
ختنه .... روز چهل و دوم
اولین سفر .... یک ماهگی ..... شمال - چمستان - ویلای بابائی
دومین سفر .... دو ماهگی ..... شمال - چمستان - ویلای بابائی و بعد از دو ماهگی تقریبا هر هفته شمال بود .
اولین باری که پاش به آب دریا خورد سه ماهگی بود که با بابا رضاهاش و عمه و خاله چمستان بود و خاله نیلو بردتش لب دریا .
اولین باران .... روز تولدش یعنی 9 خرداد
اولین برف .... رو ز تولد مادرش یعنی 10 آبان
اولین سرماخوردگی .... چهار ماهگی با واکسن چهار ماهگی
دومین سرما خوردگی .... شش ماهگی با واکسن شش ماهگی که روز عاشورا و تاسوعا بود
اولین بار که تونست وسایل رو توی دستش بگیره و تکون بده .....چهار ماهگی
اولین بار که توی روروئک نشست ....شش ماهگی . هرچند زیاد از این وسیله خوشش نمیاد و ترجیح میده از بیرون روروئک باهاش بازی کنه تا توی اون بشینه
عاشق حمام و آب بازی
ضمنا شش ماهگی دست به بیبیلش میزنه و میخواد از بیخ و بن بکنه
هفت ماهگی یعنی تاریخ 18/8/90 در اقدامی متهورانه طی 4 ساعت با هواپیما رفتیم مشهد و اونجا مادرم و خواهرم و شوهر خواهرم و خاله ام بودند که ما هم به اونا پیوستیم و جای همتون خالی ... بسیار خوش گذشت و کلی زیارت هم کردیم و موجهای آبی هم رفتیم .
توی شش ماهگی چهار دست و پا دنده عقب می رفت و در تاریخ 23/10/90 دیگه دنده عقب نرفت و زد تو کار دنده جلو ..
روز اول شش ماهگی کامل نشست و قبلا با کمک می نشست .