عید و دندون بالای جیگر خوشگلم
سلام عزیزم
تو این مدت اینقدر شیرین شدی که نگو
بلاااااااااااااااا شدیا واسه خودت
میخوام برات تعریف کنم تا بعدا بدونی چه خبر بوده فضول مامان .
سال تحویل 1391 چمستان بودیم . ویلای بابایی . با مامان شیرینت رفتیم روز قبل بازار و هفت سین رو تکمیل کردیم . سال تحویل توی هوای آزاد و آفتاب قشنگ و باد خنک ومیز رو توی بالکن چیدیم و اونجا سال تحویل شد . ضبط ماشین رو که روشن کردم یه آهنگ قری مخصوص عید بود که ماشالله 2 بار از اول تا آخر آهنگ رقصیدی و به نفس نفس افتادی ... کلی همه خندیدن از دستت . بعد هم سورپرایزمون کردی و چند دقیقه خودت ایستادی بدون اینکه از کسی کمک بگیری . ضمنا یه شیرین کاری دیگه هم داشتی . بابایی رفته بود بالای نردبون یهو دیدیم که تو هم رفتی بالاش و غر میزنی که راهو باز کن من برم . یعنی مونده بودیم تو اون بالا چی کار میکنی؟ داشتم از ترس سکته میکردمو خنده ام هم گرفته بود . و اینکه حسابی آتیش سوزوند .
بالاخره این رهام کوچولوی ما دندون بالا هم درآورد . کیییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دقیقا روز 13 بدر . 13 بدر مهمون باغ خاله بودیم تو کردان و اونجا یه ذره بدقلقی میکردی . عصر اومدم خونه دیدم ای جان 2 تا نقطه کوچولو از بالا داره درمیاد .
خلاصه دندون بالا روز 13 بدر .
بعد از 13 روز خیلی سخت بود بذارمت و بیام سرکار . باور کن تمام لحظات به یادتم و دیوونه بوت هستم .
به زودی عکسهاتم میذارم