ادامه اولین ها ... پسر قشنگم قدم گذاشتنت و راه رفتنت مبارک
11 اردیبهشت 1391 .... رهام عزیزم اولین بار بدون هیچ کمکی راه رفت اون هم 5 قدم . خیلی زیبا بود . من و بابا رضا و مامان عسل از خوشحالی جیغ کشیدیم و تو کوچولو مونده بودی موضوع چیه اما به خاطر اینکه از قافله عقب نمونی خودت هم دست میزدی به افتخار خودت .
از اون روز به بعد راه میری تا امروز که 20 اردیبهشته به 11 قدم رسیده .
فدای پاهای خوشگل و کوچولوت برم مامانییییییییی
تو بدونی که چقدر عاشقتم و دوستت دارم .
وقتی میخوابی میشینم کنارتو و پاهای کوچیکتو میبوسم و میمالم تا خستگی شیطونیهات از تنت در بره .
*اولین بعدی مترو رفتنت بود . روز 12 اردیبهشت من مهندس رو به مناسبت روز کارگر تعطیل کردن و ساعت 10 صبح از سرکار سریع اومدم خونه با خاله نیلو و مامان عسل رفتیم بازار برات وسایل تولد خریدم . حسابی درگیر تولدتم .
تو مترو شلوغ بازی درآورده بودی و با همه صحبت میکردی و از دیوارهای شیشه ای بالا میرفتی عزیزم . دخترا برات آهنگ میذاشتن میرقصیدی
اومدیم خونه اینقدر خسته بودی 4 ساعت خوابیدی . لالا پسرم
اولین بار روز 13 اردیبهشت گفتی جی گگر . الهی قربون جیگر گفتنت برم . راه میری میگی جیگگر.
راستی اسم خاله نیلوفرت هم میگی . نیوف ر . مامانی فدا شه اینقدر بلبل شدی تو . راستی میگیم خدا رو شکر کن . دستاتو میبری بالای سرتو چشاتو میبندی و دهنتو تکون میدی . قربون شکر کردنت برم . کافیه ما یه کلمه بگیم و تو عین بلبل پشت ما حرف بزنی گلم .
ایشالله همیشه شاد باشی . ایشالله کلمات خوب یاد بگیری و خوب استفاده کنی
دوستت داریم من و بابایی